"عقاید یک دلقک "يكي از تاثيرگذارترين رمانهاي قرن بيستم است. هانس اشنیر دلقکی پر آوازه و سرشناس است که بر اثر حادثه دیگر نمیتواند به کار خود به شکل حرفهای ادامه دهد و به یک دلقک ساده تبدیل میشود و این آغاز سقوط وی است. وقتی همسرش او را ترک میکند، هانس به اوج سقوط خود نزدیک میشود و به الکل روی میآورد. هاینریش بُل در کتاب عقاید یک دلقک به ایدئولوژیهای آلمان نازی حمله کرده و آنها را زیر سوال میبرد. بل در این کتاب از ریاکاری سخن میگوید که برای او قابل تحمل نیست. نجومیان در نشست فرهنگی اندیشه و قلم در مورد کتاب عقاید یک دلقک میگوید: «ریاکاری چیزی است که بل نمیتواند تحمل کند، این تنفر از ریاکاری همان چیزی است که پیش از این در «ناتور دشت» سالینجر دیده بودیم. با این تفاوت که در آن کتاب ریاکاری به معلمها و افراد یک خانواده محدود میشود اما در اثر «عقاید یک دلقک» این ریاکاری گستردهتر است و به یک نحلهی فکری و یک جامعه مربوط میشود.» «...همهی آن احمقهای دور و بر مادرم حتماً این کار من را به عنوان شوخی قلمداد میکردند و مادرم هم با لبخندی عصبی میبایست آنها را در این خیال بگذارد که من شوخی میکنم و کسی قادر به درک آن نمیشد که همه این کارهایم واقعا جدی است و شوخی نیست. این آدمها چیزی نمیفهمند، با وجود آنکه آنها میدانند یک دلقک بایستی مالیخویایی باشد، ولی نمیدانند این افکار مالیخولیایی برای خود دلقک بسیار جدی است. در مهمانی مادرم میتوانستم همه این افراد را ببینم آدمهای مثل...» بل در این کتاب به بیان زوایای مختلف دیدگاههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و عقاید متفاوت پرداخته است...
جملات زیبای کتاب صوتی عقاید یک دلقک:
- لحظاتی وجود دارند که تکرار آنها ممکن نیست.
- تصور میکنم حتی چشمان شیطان هم به تیزی چشمان همسایگان نیست.
- من الکلی نیستم. اما از وقتی ماری مرا ترک کرده است الکل حالم را جا میآورد.
- من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم. این قدرت را دارم که به چیزی که نمیتوانم درک کنم احترام بگذارم.
- هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همان گونه که یک بار اتفاق افتادهاند، فقط تنها به خاطر آورد.
- من گمان میکنم در تمام دنیا کسی پیدا نشود که بتواند یک دلقک را بفهمد حتی یک دلقک هم یک دلقک دیگر را نمیفهمد.
- یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند یا اینکه با آن ها تظاهر به انجام کاری کند، در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم. همچون کندهی درخت بیحرکت و خشک به نظرم میرسند. دستهای مردان فقط به درد دست دادن. کتک زدن، طبیعتا تیراندازی و چکاندن ماشهی تفنگ و امضاء میخورند، اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر میتوان نگاه کرد، چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
فروشگاه آنلاین محصولات فایلی
پشتیبانی خرید: nradownload@yahoo.com