کتاب صوتی کاواباتا از سه داستان مجزا تشکیل شده است: 1.دست 2.پرندگان و حیوانات دیگر 3.خانه خوبرویان خفته. هر سه داستان در فضایی سورئال و فراواقعگرایانه جریان دارد. محور اصلی هر سه نیز، زن است. زن به عنوان سوژه حضور دارد و مرد ابژهای است که زن را از منظر و نقطه دید او به تماشا مینشینیم.داستان نخست، شیدایی و عشق مرد به زنی است که دستش را نزد مرد به ودیعه گذارده و او را راهی خانه خود میکند. مرد در مسیر با طبیعت و حال و هوای مهآلود و رویایی مواجه است که هر دم بیم آن دارد دست زن را از دست بدهد.دست نشانهی آشکاری از خود زن است. نویسنده به تمهیدی، تکهای از اندام زن را به مرد میسپارد، نه تمامی وجود او را.
مرد در بوتهی چنین آزمایشی، به کشمکشی مستانه دچار میشود و دست زن را به جای دست خود به بدن متصل میکند. اما پس از پایان آن شب و پایان وصال و تلذذی یکسویه؛ مرد به دست از دست دادهاش واقف میشود و ناهوشیارانه دست معشوقِ یک شبهاش را از تن خود جدا میکند و به وصال دست خویش نائل میشود. تلخی این داستان با چنین جملهای به پایان میرسد: «انگشتهای دست را به لبهایم نزدیک کردم، شبنمی که انگار عطری زنان داشت، همچون قطرهی اشکی از میان ناخنها و نوک دست به بیرون تراوش کرد و به پایین فروچکید.»
در این داستان تفوق مرد بر زن در جامعه ژاپن، به روشنی و نمادین بیان شده است. مرد در جذبهای عاشقانه چنان واله دست زن میشود و آن را به خانه میبرد که گویی به خودباختگی دچار خواهد شد که یا خود در دست زن مستحیل میشود و یا دست زن با اتصال بر تن او، به یگانگی میرسد. اما با تکانهای ناگهانی، جدایی دردناکی حاصل میگردد که خواننده و خود مرد را در تحیری تلخ فرو میبرد.در داستان دوم، مرد پرندهباز، خصائل زن را، در حیوانات متجلی میبیند. او دوست دارد همیشه یک چیزی زنده و پویا درکنارش باشد. اما انسان بیقیدی است که به همسر، پدر و مادر و هرآنچه او را مقید میسازد، تمایلی ندارد.
زیرا گسست و رهایی را ناممکن میسازند. او حیوانات را به عنوان نمادهای غمنامه جهانی انسان، بر وجود خود انسان ترجیح میدهد. او حتی از هر چه جنس نرینه است بیزاری میجوید و حتی از استخدام نوکر مرد و یا نگهداری سگهای نر نیز گریزان است. نویسنده بر سلایق و علایق کاراکتر اصلی نسبت به فرهنگ شرقی و ژاپنی، حتی در انتخاب شریک عشقیش تاکید دارد. زیرا مرد داستان، در فرهنگ غیر، خودنمایی و تظاهری را مشاهده میکند که به شدت آزار دهنده است.
در داستان سوم، یعنی خانه خوبرویان خفته، با دنیایی از کشف و شهود روبرو هستیم که، تلخ و هولناک و رازآلود است. پیرمردی با مراجعه به خانهای، در تحیر و شگفتی خوبرویی، سفری را آغاز میکند که منجر به بازخوانی گذشته و هر آنچه در ارتباطش با زنان تجربه کرده و مرارتهای دردناکی را که نوشیده، به خاطر میآورد. زنان زندگی پیشین او، با جهان زنان امروز فرسنگها فاصله دارند. او دیگر به زن از منظر جنسیتی مادی و لذتبخش نمینگرد. زن برای او موجودی به غایت اثیری و پیچیده است که خوانش تن زن جهانی را بر او آشکار میکند که دردها و مصائب دیروز و امروز را نمایان میسازد.
اما به اذعان اگوچی (شخصیت اصلی داستان) و نویسنده، خانهی خوبرویان برای التذاذ دنیایی پیرمردان نیست بلکه برای سرخوشی فراتر از اینها و مابین حضوری مادی و غیرمادی با خوبرویانی خفته، بنا شده است.در نهایت هر سه داستان، به تعامل مردانه با «زن» پرداختهاند، آنگونه که عنصر زن، در خدمت آرزوها و آمال سرکوب شده و یا تمایلات دست نیافتنی و ماورایی مرد قرار میگیرد. اما نویسنده از سرزنش خودخواستهی مردان غافل نمیماند.مرد جنسیتی است که در جهان واقع بر قدرت و مکنت خود تکیه میزند و عالم و آدم را به بردگی وامیدارد. اما در رمان «خانه خوبرویان خفته» چنان در چنبرهی ترس و وهم گرفتار میشود که هول و هراس، به عنوان یکی از ابزارهای تنبیه روح و روان او به حساب میآید.
در قیاس میان این رمان و فیلم «کوایدان»، زنانی را شاهدیم که مردانی وفادار و متعهد به موازین اخلاقی را تربیت میکنند و هرگاه در این مسیر دست مردان به خطا و خیانت آلوده میشود، به شدیدترین شکل ممکن طعم تنبیه و مجازات را میچشند.زن داستانهای کاواباتا، زنی است برآمده از فرهنگ و سنن جامعه ژاپنی که به اندیشه و هنر نویسنده، به بازتعریف جدیدی نائل میگردد. تکیهگاه چنین بازتعریفی نشانهها و سمبلهاست که نیازمند موشکافی و تحلیلهای دقیقتری از سنن، و هنر کهن ژاپنی است...
پشتیبانی خرید:
09332126947