کتاب میرا داستان بلندی است از نویسنده فرانسوی کریستوفر فرانک که خانم لیلی گلستان آنر به فارسی ترجمه کرده است. میرا برای نخستین بار پیش از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۴ در ایران منتشر شد که بعد از انقلاب اجازه انتشار نگرفت و نهایتا پس از حدود سی سال بعد از انقلاب و البته با شرط بازنگری در سال ۱۳۸۴ مجددا اجازه انتشار یافت.
کتاب صوتی میرا در نخستین جملاتش ما را با دنیایی آشنا می کند که گرچه به گفته راوی معمولی است ولی برای ما نا آشنا و غریب است.
« ما در مربع ها 837-333-4 شرق زندگی می کنیم. مربع ها، با مرز هایی از خطوط زرد که زمین سیاه رنگ را تقسیم می کنند.ما یک خانه معمولی داریم، با دیوار های شفاف ، تا چهار نفر ساکنان آن هیچ گاه نتوانند خود را از چشم دیگری پنهان کنند.»
با خواندن کتاب و با شنیدن کتاب صوتی میرا ، شباهت های محتوایی بین آن با رمان مشهور 1984 نوشته جورج اورول بر خواننده عیان میگردد. کتاب میرا اجتماعی فرضی را به تصویر میکشد که در آن معدودی از افراد سعی میکنند مقاومت کنند. کتاب صوتی میرا ضمن آنکه داستانی علمی تخیلی است در عین حال داستانی سورئالیستی هم به شمار میرود. داستان میرا در اجتماعی اتفاق می افتد که در آن ارزشهای اجتماعی ، ضد ارزش شدهاند. در این جامعه همه مردم باید به هم لبخند بزنند و اگر کسی از این کار سرباز زند صورتش را جراحی کرده و سپس نقابی بر چهرهاش می گذارند که قابل برداشتن نیست و بعد از مدتی جذب صورتش میشود و به همان حال می ماند. در جامعه توصیف شده ی میرا زوج وجود ندارد و همه به صورت گروهی به تفریح میروند. جامعه بر فرد مقدم است و حقوق دیگر انسانها محترمتر. سیستم حاکم نیز سیستمی کاملاً توتالیتر است. چیزی که جالب است این است که همه مردم چه اصلاح شدگان (آنها که دارای نقاب هستند) و چه سایرین باید برای هم داستانهای بامزه تعریف کنند و دیگران را بخندانند. اما کسانی که داستانهای غمانگیز تعریف کنند فوراً برای اصلاح و عمل فرستاده میشوند. زمانی که این داستان در آن رخ میدهد مشخص نیست اما جغرافیای آن به خوبی ترسیم شدهاست: یک دشت بیکران که سراسر آن با قیر پوشانده شدهاست و روزهایی که هوا گرم است ابری سیاهی سطح آن را میپوشاند. خانههای داستان تماماً دیوارهای شیشهای دارند و سرتاسر شهر با چراغهایی روشن شدهاست چرا که بدی در تاریکی خفتهاست. رمان میرا یکی از مهمترین بحثهای قرن بیستم را به چالش میکشد. تناقض مفاهیمی همچون عدالت با هویت فردی آدمها، مهمترین مسالهی کتاب است. شخصیت اصی کتاب که راوی هم هست در وضعیتی که دچارش شده و همه به آن مبتلا شدهاند به روایت پیرامونش میپردازد. او سعی میکند متفاوت باشد. برای مخاطب در ابتدای داستان راوی، نویسندهای است با افکار مالیخولیایی که دنیایی موهوم را به تصویر میکشد. اما چندی نمیگذرد که ماهیت کار راوی مشخص میشود. او اینگونه مینویسد تا از دنیایی پیرامونش جدا باشد. در فضای پیرامون راوی نیرویی وجود دارد که جز در چند فصل آخر کتاب هرگز تصویر مشخصی از آن ارایه نمیشود. در فصل پایانی کتاب است که نام این نیرو مشخص میشود: “دولت”. کریستوفر فرانک با امتناع از وقوع حوادث داستان در ساختاری سیاسی، از تقلیل رمانش به بیانیهای سیاسی جلوگیری میکند. چه اگر کل رمان در فضایی سیاسی رخ میداد درک عمق مشقتی که آدمهای قصه تحمل میکنند چندان امکانپذیر نبود...
پشتیبانی خرید:
09332126947