دانلود کتاب صوتی هیچ دوستی به جز کوهستان


دانلود کتاب صوتی هیچ دوستی به جز کوهستان

عنوان کتاب: هیچ دوستی به جز کوهستان

نویسنده: بهروز بوچانی

گوینده: نوید محمدزاده

فرمت فایل ها: mp3

تعداد فایل ها: 20

حجم کل فایل ها: 195 مگابایت

مدت زمان پخش: 10 ساعت و 38 دقیقه

زبان: فارسی

توضیحات:

«بهروز بوچانی» با انتشار کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» نشان داد حتی در میان تاریکی زندان، ادبیات راهی برای گریز پیدا می‌کند و مانند گیاهی سر از خاک درمی‌آورد و بارقه‌های امید را در دل انسان ظلم دیده زنده می‌کند.

کتاب صوتی هیچ دوستی به جز کوهستان با نام انگلیسی no friend but the mountains در سال 1397 منتشر شد. این کتاب روایت پنج سال از زندگی «بهروز بوچانی» است که در زندان جزیره‌ مانوس (manus) گذرانده است. او نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی است که ایران را به مقصد استرالیا ترک کرد. او در جریان پناهندگی به این کشور یک بار در دریا غرق شد و مرگ را از نزدیک لمس کرد ولی به‌طور ناگهانی از این مهلکه نجات یافت و با کشتی دیگری روانه‌ی استرالیا شد. او بالاخره پس از تحمل رنج سفر در دریا در سخت‌ترین حالت ممکن به خاک استرالیا رسید ولی پس از چند روز تمام تصوراتش از زندگی راحت و آسوده در این کشور نابود شد. او در این کشور به زندان‌های فوق امنیتی فرستاده شد و آینده و زندگی خود را در هاله‌ای از ابهام دید. او در این مدت در استرالیا زندگی کرد ولی طعم آزادی را برخلاف تصوراتش نچشید و به زندان جزیره‌ مانوس منتقل شد. او و گروهی دیگر از مردان کشورهای مختلف به‌وسیله‌ی هواپیما تحت شرایط فوق امنیتی روانه‌ی زندانی در یکی از مناطق استوایی شدند.

«بهروز بوچانی» تجربه‌ی زیسته‌اش از سال‌ها زندگی در زندان در کنار مردم سرزمین‌های دیگر در منطقه‌ای جنگلی را در کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» به نگارش درآورده است. او در این کتاب داستان نمی‌گوید، بلکه واقعیت را به تصویر می‌کشد و از ظلم بیداد در این زندان‌ها صحبت می‌کند. او زندگی مردانی را نشان می‌دهد که جرمشان طلب یک زندگی مملو از صلح و آرامش است. «بهروز بوچانی» در این کتاب تنهایی، انزوا و مرگ را واکاوی می‌کند و ابعاد گوناگون این مفاهیم را به رخ جهانیان می‌کشد. او از دردی می‌گوید که کمتر کسی تجربه کرده است، او از خودکشی آدم‌هایی می‌نویسد که در دل زندان جوانه‌های امیدشان خفه شده است.

«بهروز بوچانی» با انتشار کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» نبوغ بی‌نظیرش در نویسندگی را نشان داد. او نوشته‌هایش را از طریق برنامه‌ی واتساپ برای دوستش «امید توفیقیان» می‌فرستاد؛ «توفیقیان» نوشته‌های این نویسنده را به انگلیسی ترجمه کرد و در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد که موردتوجه‌ی نویسندگان و منتقدان صاحب‌نظر شد. این کتاب پس از انتشار جایزه‌ی ادبی ویکتوریا استرالیا را دریافت کرد و سبب درخشش نام این نویسنده در سراسر دنیا شد. ریچاد فلانگان(Richard flanagan)، نویسنده‌ی ایتالیایی مشهور و برنده‌ی جایزه من بوکر درباره‌ی این رمان یادداشت مفصلی نوشته است. در بخشی از این یادداشت آمده است: «این رمان چیزی فراتر از یک من اعتراض می‌کنم صرف است» او همچنین در ادامه گفته است: «من امیدوارم روزی به بهروز بوچانی ورودش را به استرالیا خوش‌آمد بگوییم چنانکه باور دارم او بودنش را در صفحات این رمان نشان داده است.»

بخشی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

صبح روز بعد کشتی به جزیره‌ی کریسمس رسید. ردیف خانه‌های سفید در شیب جزیره و در بین جنگلی انبوه خودنمایی می‌کرد. شادی به ‌صورت‌های مسافران برگشته بود و جسارت یافته بودند که به روی هم بخندند. عجیب بود، دریا تا کرانه‌های جزیره همچنان در تب‌وتاب بود و حتی در چند متری ساحل موج‌ها به‌شدت بالا و پایین می‌رفتند. هیچ نظمی در حرکات موج‌ها نبود، حتی انگار بعضی‌شان از طرف ساحل به قلب دریا حرکت می‌کردند. گیج بودند و حتی بعضی جاها چند موج به همدیگر برخورد می‌کردند و از هم می‌پاشیدند.

بلافاصله یک یدک‌کش با دودی کثیف و سیاه کنار کشتی پهلو گرفت و در گروه‌های ده نفره سرنشینان خسته را به اسکله‌ی کوچک جزیره منتقل کرد. اول پنگوئن را، که هنوز در چنبره‌ی مرگ بود، به‌زور از کف عرشه جدا کردند. سپس مرد لنگ همراه زنش و بچه‌ای که یک‌بند گریه می‌کرد و گلشیفته و بچه‌هایش در کنار پنگوئن جا گرفتند و به سمت ساحل حرکت کردند. از دور جمعیت زیادی دیده می‌شد که در اسکله منتظر ما بودند. خیلی زود نوبت من هم شد. تنها دارایی‌ام را از کوله‌پشتی دوست‌پسر چشم آبی درآوردم و به همراه پسر بی‌دندان و مرد چاق و مردار و چند جوان دیگر سوار یدک‌کش شدم. در سفر اول کوله‌پشتی‌ام، که هیچ‌چیز باارزشی در آن نبود، طعمه‌ی موج‌ها شده بود، اما کتاب شعری که دوستش داشتم پیش دوست‌پسر چشم آبی مانده بود.

در فرودگاه تهران هر چه فکر می‌کردم نمی‌دانستم چه با خود از ایران ببرم. واقعاً هم چیز باارزشی نداشتم. سهم من از سی سال زندگی و دوندگی در ایران هیچ بود. چه می‌توانستم بیاورم جز یک کتاب شعر. می‌خواستم دست‌خالی از گیت فرودگاه عبور کنم، اما از مأمورها ترسیده بودم چون مطمئناً برایشان جای سؤال داشت که چه طور این پسر لاغر می‌خواهد بی‌هیچ وسیله‌ای به خارج از کشور برود. به همین خاطر بلافاصله یک کوله‌پشتی خریدم و پرش کردم از یک‌مشت روزنامه باطله و چند دست لباس به‌دردنخور، و با ژستی توریستی وارد شدم. اگر از مأمورها نمی‌ترسیدم، مثل کسی بودم که سر کوچه می‌رود تا یک بسته سیگار بخرد. اين واقعیت آن روز من بود. شاید سبک بارترین و بی‌چیزترین مهاجر تاریخ همه‌ی فرودگاه‌های دنیا بودم. فقط خودم بودم و لباس‌های تنم و یک کتاب شعر و اندام جنسی‌ام. حالا در چند متری پایان سفر دورودرازم، تنها یک کتاب شعر خیس‌خورده در دستانم بود.

کفش‌هایم را ازدست‌داده بودم و لباس‌هایم سوراخ ‌سوراخ بودند...

 

 

 

 

 

فروشگاه آنلاین محصولات فایلی

پشتیبانی خرید:

09332126947

nradownload@yahoo.com


مبلغ قابل پرداخت 25,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۹ شهریور ۱۴۰۱               تعداد بازدید : 195

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

تمام حقوق این سایت محفوظ است. کپی برداری پیگرد قانونی دارد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما